1392/9/22 جمعه
سلام بچه های ناز من
فاطمه جونم امروز که داشتم جارو برقی میکشیدم اصرار کردی که باهام جارو بکشی دسته جارو برقی را گرفته بودی و من هر جا میرفتم باهام می آمدی
برای من خیلی راحتتر بود بدون تو و خیلی زود و سریع کارهایم را بکنم فوقش یک داد میزدم و میرفتی کنار...
اما گلکم
تو الان داری اعتماد به نفس پیدا میکنی منم اینو خوب میدونم و همیشه هر کاری که میکنم یک مسئولیت کوچولو هم بهت میدم تا تو هم کار ها را در آینده بلد بشی هم احساس مفید بودن بکنی که این بهترین درس به یک کودک است که خودش را پیدا کند
پس دادن مسئولیت هر چند کوچک و ناچیز میتونه دنیای یک کودک را بسازه اینکه مفیدم میتونم کاری را انجام بدم و دیگران از اینکه بهشون کمک میکنم خوشحالند و مرا دوست دارند.
:: موضوعات مرتبط:
,
,
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7